داستانها و حکمتها

درباره داستانها و حکمتهای آموزنده و مذهبی

داستانها و حکمتها

درباره داستانها و حکمتهای آموزنده و مذهبی

داستانهای کوتاه و حکمت آموز

روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:
«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »
استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود.
نوجوان این کار را کرد.
استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت،
طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.
استاد نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.
او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:
 « استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »
استاد دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:
«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.
هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»


فروتنی

شیطانی به شیطان دیگر گفت:" به آن مرد مقدس متواضع نگاه کن که در جاده راه می رود ، در این فکرم که به سراغش بروم  و  روحش را در اختیار گیرم."

رفیقش گفت :"به حرفت گوش نمی دهد ، تنها به چیزهای مقدس می اندیشد..."

اما شیطان به همان روش مشتاق و متعصب همیشگی اش ، خود را به شکل ملک مقرب جبراییل در آورد و در برابر مرد ظاهر شد. گفت:" آمده ام به تو کمک کنم."

مرد مقدس گفت:"باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی . من در زندگی کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم . "

و به راه خود ادامه داد ، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است.



شجاعت

کسی به سرگردان می گوید:" گاهی مردم به آنچه در فیلم ها میبینندعادت می کنندو داستان حقیقی را از یاد می برند.فیلم ده فرمان را یادت هست؟

-البته.موسی_چارلتون هستون_عصایش را بالا میبرد ، آب می شکافد و بنی اسراییل می توانند از دریای سرخ بگذرند.

-در کتاب مقدس داستان اینگونه نیست.در آنجا خدا به موسی فرمان میدهد:"به فرزندان بنی اسراییل بگو حرکت کنند" و تنها پس از آن است که مردم شروع به پیشروی میکنند و موسی عصایش را بالا می برد و آب می شکافد.



زیرا فقط شهامت پیمودن راه می تواند راه را وادار کند که آشکار شود. 


آب حیات

سنت ترز اویلا می گوید:"به یادداشته باشید : پروردگار همه مارا به سوی خود خواند ، و از آنجا که او حقیقت ناب است نمی توانیم در دعوت او شک کنیم.

گفت:تمام تشنگان به سوی من آیند و من سیرابتان خواهم کرد. اگر دعوت او متوجه تک تک ما نبود می گفت: هر کس دلش می خواهد به سوی من بیاید ، چون شما چیزی برای از دست دادن ندارید. اما من فقط کسانی را سیراب میکنم که آماده باشند."

اما او شرطی نمی گذارد.کافی است حرکت کنیم و بخواهیم ، و همه از آب حیات عشقش خواهیم نوشید.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد